Reportage of Sima Hatami, Mitra Farahani,Fari Shams's Exhibition in Ab_anbar Gallery
تاریخ هنر بدون چارچوب دانش / نگاهی به نمایشگاه گروهی سیما خاتمی، فری شمس و میترا فراهانی در گالری آب انبار
تاریخ هنر به سرگذشت هنرهای تجسمی، نمایشی، شنیداری و کلامی اشاره دارد و به سیر تحول آن در گذر تاریخ میپردازد؛ از هنر خاور باستان تا هنر یونان باستان و دوره غارنشینی تا هنر نوین غربی و در نهایت هنر نوگرای دوران جدید در قرن بیستم از آن جملهاند. هر چند گروهی بر این باورند که نگاه پژوهشگران غربی در هنر و تاریخنگاری هنر ناشی از سلطه افکار خاصی است که آنها را در برخورد با سایز تمدنها و براساس توسعههای مادی و فنآورانه تمدن غربی برای خود قائل هستند. از این رو اگر بخواهیم از هر وجهی به تاریخ و هنر ورود پیدا کنیم در نهایت با خروجی یک شاخه از دانش مواجه خواهیم شد، چرا که در غیر این صورت میبایست پایانی احتمالی برای تاریخ هنر متصور شد. این دانش، پیشنهاد دهنده است، زنده است و در حال تغییر، تحول و تکامل است. سیری ناپذیر از تکامل است، چرا که همواره رهی را پیموده که سرنخی را در پایان راههای پیموده شده مینمایاند.
حالا بهتر است با نگاه نقادانهای واربورگ به تاریخ هنر سر بزنیم. واربورگ سعی داشت تا تاریخ هنر را در چارچوب دانش نچیند. واربورگ میگوید دانش از جمله به معنای دست و پنجه نرم کردن با دستهای از اشباح است و نگاه کردن به موجودات زنده گویی که اشباحاند حالا با فرمول واربورگ شاهد فعل و انفعالاتی هستیم از ماده اصلی (تاریخ هنر)+تفکر نقدانه =سندروم منموزین.
اطلس منموزین پروژه سه ساله واربورگ از 1926 تا 1929 است که مجموعهای از 78 صفحه تصویری ساخته شده از چاپهای سیاه و سفید آثار هنری که به شکل (صور فلکی) دسته بندی و در دانشگاه هامبورگ جمعآوری شده است. پیچیدگی و اشتیاق سوزان او برای تکثیر آنها به یک پروژه علمی ارجاع دارد: ایجاد ابزاری برای سهولت حرکت و جهتیابی بیان تمام (حافظه بصری جهان) که میتوان آن را به عنوان پیشبینی عصر صفحه نمایش دیجیتال و شرایط حافظه پروتزی برداشت کرده واربورگ به جای آنکه تاریخ هنر را به مشابه دانشی از هنر مطالعه کند آن را به سان اقیانوسی از آلام، رنجها، شادیها و در مجموع حالات انسانی در نظر گرفت.
از این رو تاریخ هنر و دانش هر دو محکوم به یک نتیجه نیستند: حالا تاریخ هنر میتواند یک روند بیپایان باشد دریایی از تصاویر که در دوران پیش از دیجیتال به معنای واقع یک کلمه از میان آنها راه رفت و در ورطه ارواح خبیث را پیش رویمان میگذارد و هم از این رو مایه رستگاری و بیرون راندن آنها هم باشد.
نمایشگاه گالری آب انبار
سیما خاتمی با سندروم استغراق، فری شمس با سندروم انتقال و میترا فراهانی با سندروم اعتراف، سه سیارهای هستند که در منظره منموزین در صور فلکی خود میزییند و تاریخ هنر را شبیه یک مکان فیزیکی و نه به عنوان فضای مجازی خارج از زمان مطالعه میکند. بلکه، آن را وضعیتی پرخروش و سرزنده برای انقلاب ذهنی میدانند. اینجا و حالا وقتی به مجموعه آثار گردآوری شده در این نمایشگاه بیاندیشیم در آنی از لحظه شاید از خود بپرسیم تاریخ هنر صرف نظر از آنچه تاکنون ارائه شده چیست؟ همین سوال مهمترین دستاورد این نمایشگاه میتواند باشد. آیا تاریخ هنر یک سری داده است که میبایست حفظ شود؟ یا نقشهای از فراز و نشیبهای هنرمندان گذشته است؟ آیا عملها و عکسالعملهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که با زبان هنر تعریف میشوند؟ آثار چاپ، ویدیو، اینستالیشن و عکس این نمایشگاه پیوسته امکانهای متفاوتی برای پیدا کردن جواب سوالمان در اختیارمان میگذارد. شاید جوابها بسیار شخصی باشند و شاید هم عام، شاید بعد از مطرح شدن این سوال و پیش کشیدن جواب واربورگ هر شخصی بخواهد یک تاریخ هنر با بیانی کاملا شخصی را برای خود متصور شود. در نظر بگیرید هر هنرمند و هر هنر به واسطه تاری از نقطهای در مکانی به نقطهای در زمانی وصل شود و تو در تویی عظیم و پهناور را شاهد خواهیم بود. شاید ما را به یاد فیلمهای تخیلی بیاندازد، به یاد سفر در اعماق صفر و یکهای کامپیوتری و شاید این ترسیم ذهنی، بخشی از جواب واربورگ به سوال مطرح شده باشد. اگر با نگاه واربورگ دانش تاریخ هنر را بازبینی کنیم، یحتمل میشود آنکه (پیش کشیدن آنچه که نیست و نادیده گرفتن آنچه که هست یا تفکر در باب نیستی در عین چشم تنگی به هستی)
حالا اگر بخواهیم با فرضهای احتمالی واربورگ به آثار این نمایشگاه نگاهی بیاندازیم، فیگورهای سیما خاتمی را چطور میتوان بازتعریف کرد. البته با صرف نظر از همه تاریخچهای که به آثار منسوب است و تاریخنگاری از نو آفرید. فیگورهایی از دورههای متفاوت هنری، فیگورهایی خیره به نقطه، نامعلوم، خارج از کادر، با تاشهای بنفشی که با غلظتهای مختلف با ضرب قلمهایی بیانگر، مخدوش یا مخشوش باز آفرینی شدهاند. فیگورهایی که در یک لحظه فریز شدهاند و گویا پذیرای نو آب شدن و شکل گرفتند. همچون خمیرمایهای که به شکلی میتواند در بیاید. در اینجا شاهد نوعی هویتزدایی از آثار بسیار معروف به نفع حالات و احوالات هنرمند هستیم. خاتمی عکس آثار دورههای مختلف هنری اروپا را از نقاشی تا مجسمه را با مقواهایی سفید، پارسپارتو کرده و با دخالت هنرمندانه فعل از آن، خودسازی را صرف کرده است.
هرسه این هنرمندان بسترهایی را آفریدهاند بسترهایی برای حرکت از نقطهای به نقطه دیگر. بسترهایی برای نام و نشانی دادن، برای برگشتن و پیمودن مسیرهایی شاید نامشخص و نامطمئن و گاهی مثل خاتمی مختصات مکانی هر اثر در جدولی از پیش ترسیم شده و ارائه شده به مخاطب، نشانهگذاری میشود و گاهی هم همچون شمس در رسانهای مجازی نام نشانی را میبایست جست. نام و نشانیهای اثر فراهانی یک مقصد دارند و بسیاری مبدا درست به تعداد افرادی که از یک مقصد میخواهند حرکتی در جهت عکس داشته باشند. فراوانی این نقاط به فراوانی تعدیلپذیری هر شخص و اشخاص است. هر سه این هنرمندان ماهیت تاریخ هنر را به چالش کشیدهاند اما هرکدام با زبانی متفاوت. حتی ماهیت برخورد آنها در مجموعه منموزین با تاریخ هنر هم متفاوت بوده. از برخورد مستقیم و صریح خاتمی تا تناقضی که بر شمس و در مسیر آثارش به آن اشاره میکند. شمس از تصویر قدیمیترین کمد بایگانی سود میجوید و به معاصرترین زبان ممکن نام و نشانی جدید از تاریخ آثار را به مخاطب خود میدهد. در ابتدا ذهن مخاطب به گنجههای قدیمی بایگانی فکر میکند و تمام دادهها را در این گنجینه تصور میکند و سپس در لابهلای برگههای کتاب و تصاویر نمایش داده شده بر روی لب تاپ به دنبال شمارههای درون گنجه و بعد کشف عکسی از آثار میرود و گاهی آثاری را میبیند و گاهی با آدرس شمارهها به یک اثر پوشیده شده با کمک برگه و چسب بر میخوریم. چیدمان شمس هم ناتمام است، قطعاتی از پازل در کنار دیوار چیده شده و مابقی هم آنچنان چفت و بست دقیقی ندارند که نشان از پایان کار بدهند. در حال و هوای شمارهها و نشانیها که گم میشوی، شمس پردهای کنار میزند، سولههای بزرگی از بایگانیها، خیلی مهم نیست که چه چیز بایگانی شده است رباتها هرچه که باشد را جستجو میکنند و دستهبندی میکنند و به طریقی خستگی ناپذیر دادهها را از این سو به آن سو میبرند. تناقض موجود در مجموعه آثار شمس از هر چیز در چشم و ذهن مخاطب نوعی سرگیجه و عدم قطعیت را نشانه میرود. در حالی که خاتمی در قطعیت کامل و به طرزی شفاف آدرس تمام آثار و مختصات مکانی آنها را بر روی چهار دیوار گالری مشخص میکند و حتی پسماندهای روند خلق آثارش را به روی هم چنان میچیند که گویی کتابی قطور و قدیمی را که سرگذشت آدمیان را در دل خود نگاه داشته ورق میزنی.
نمایشگاه گالری آب انبار
فضایی برای تصور خاتمی در حال آفرینش در ذهن مخاطب شکل میگیرد: از شروع کار، از خستگی و.... این تصور در کنار عکسهای آثار دورانهای مختلف نشان از خانه تکانیای نو دارد. ملغمهای که شروع شده گویا و مقصد پایان ندارد. فراهانی هم غوغا و هیاهویی را شروع میکند، او از پایان به آغازهای متفاوت میرود. بحث و گفتگو پیرامون یک اثر است، اما هر زبانی و هر شخصی تعویلی متفاوت و شخصی از داوود و جالوت میدهند. همه از یک داستان و یک اثر سخن میرانند، اما گویی هیچ کدام شبیه هم سخن نمیگویند و داستانهای متفاوتی را بیان میکنند. شاید کل آثار مجموعه منموزین در گالری آب انبار حس و حال مردگانی را دارد که برخاستهاند و قصد زایش دارند. گویی اجسادی در قفسههای سردخانهها همگی آواز خودشان را سر میدهند، اما از تجمیع این آوازها بویی میآید که میخواهند برخیزند و شعری دگر بخوانند
منتشر شده در وب سایت خبری هنری هنر آنلاین