Article( Artificial Intelligence cut her_his ear)

مقاله(هوش مصنوعی یک گوش خود را برید)

      هوش مصنوعی یک گوش خود را برید!
               فاطمه بهمن سياهمرد

 

 آیا یک اثر فقط به صرف داشتن تزئینات زیبایی شناسانه اش می تواند در زمره ی هنر به حساب آید؟ صرف نظر از اينكه اثر در جامعه ای بيولوژيك یا تكنولو‍ژيك شکل گرفته، هر كدام از اين جوامع چه ارتباطاتی دارند، چه اهدافی را دنبال مي كنند و چه رویکرد هایی را اتخاذ کرده اند؟ مهم تر از همه آنکه چه نیاز هایی دارند؟ آیا هنر مولفه ی لازم برای این جوامع به حساب می آید؟

داگلاس اِک یکی از محققان شرکت گوگل است و در نمایشگاه موگفست (moogfest) در یکی از فستیوال های تکنولوژی ایالات متحده پروژه ای تحت عنوان ماژنتا(magenta) را معرفی کرده. این پروژه به درک اینکه آیا کامپیوتر قادر به تولید هنر است یا خیر می پردازد. پروژه اي كه به عنوان بخشی از گوگل برین(google brain)، مرکز تحقیقات یادگیری شرکت در ژانویه ۲۰۱۶ راه اندازی شد. تلاش این پروژه در ابتدا برای توليد موسیقی و سپس تصاویر و بعد از آن ویدئو است. در زمينه الگوریتم های موجود، محققان آلمانی سال گذشته قادر به ایجاد شبکه های عصبی کانووشنی(convovtional neutral networks) بودند که قادر به تقلید تابلو های ونسان ون گوگ در کمتر از یک ساعت بود. “دَن تپر” هنرمند انگليسي هم از این الگوریتم ها برای تبدیل تصاویر به تابلو های انتزاعی استفاده کرده بود. نتایج حاصل از این پروژه در تن سورفلو SorFlow Ten (یک کتابخانه نرم افرازی متن باز ویژه ی یادگیری ماشین) قرار داده شد. (منبع: http://bitlog.ir/?p=11092) آيا این هم‌تراز با همان چیزی است که ون گوگ می خواست؟ او دوست داشت تابلو هایش تاثیر مستقیم و قوی اوکی_یوئد های ژاپنی را داشته باشد و هنر صاف و ساده ای بیافریند که نه تنها هنر شناسان را خوش بیاید بلکه مایه ی شعف يا تسلای خاطر همه ی انسان ها باشد.

بلیس آگوئرا، استاد گرافیو گوگل در یکی از مراکز هنری سان فرانسیسکو به این مطلب اشاره می کند که شبکه های عصبی گوگل روی آثار هنری بسیار گران قیمت تاثیر گذاشتند. او با اشاره به معرفی آخرین آثار هنری نمایش داده شده در گالری ها که تمام آنها با استفاده از شبکه های عصبی رایانه ای تولید شده اند این موضوع را خاطرنشان می کند که استفاده از فنآوری در هنر فقط مختص حال نیست و در ادوار گذشته هم نمونه هايي دارد. آگوئرا با اشاره به پرتره ی دو گانه ی هانس هلباين آلمانی و این احتمال که هلباين دراین نقاشی از آینه و لنز سود جسته، بر اشاره ی خود نقطه گذاری می کند. با فرض اينكه نظر آگوئرا در اين باره قطعیت داشته باشد، آيا مي توان از اين مسئله صرفنظر كرد كه مبناي خلق این تصویر حس و حال و هوش هلباين است و آینه و لنز براي او تنها در نقش ابزار عمل مي كنند؟ حال آنکه آگوئرا شرایط خلق این اثر را با آثار حاصل از هوش های مصنوعی تقریبا هم سنگ می خواند و با فاکتور گرفتن از موارد کلیدی مثل؛ شرایط تاثیر گذار به لحاظ زمانی و مکانی در پروسه ی خلق اثر از ایده تا اجرا، ایده ی اولیه، شرایط شخصی خلق اثر، نحوه ی نمایش اثر، اثر در گذر زمان و…، هم به اثر هلباين عنوان هنر را اطلاق می کند و هم به محصولي که زاده هوش مصنوعی است!!! اما در عمل طرح همین سوال ها هم ابهام برانگیز مي تواند باشد. در دوره رنسانس ارزش گذاری یک اثر هنری بیشتر بر اولویت های سوژه محور تاکید داشت یا شئ محور؟؟ در دوره های مختلف هنری اقتصاد تا چه اندازه هنر را از سوژه محوری به سمت شئ محوری سوق داده است؟؟هنرمندان به دنبال چه بودند و هستند؟ تا چه حد بر جامعه پیرامونشان تاثیر گذارند؟آیا هنرمندان در آنچه که خواهان نمایشش هستند، از مجموعه داران و فعالان اقتصادی در حوزه هنر پیشی گرفته اند؛ یا بلعکس؟ در اين ميانت بیشتر هنرمندان جریان ساز بوده اند یا جامعه ی هنری متشکل هستند از منتقدین، گالری ها، دلالان و… ؟ هنرمند از جامعه ی پیرامونش الهام می گیرد یا یک اثر هنری بر جامعه پیرامونش تاثیر گذار است؟

الکساندر الوید، یکی از حامیان دائمی بنیاد ناحیه ی خاکستری، پس از خرید یکی از این آثار تولید شده توسط ماشین به مبلغ چند هزار دلار می گوید <این برای اولین بار است که می بینم هنر به شکل پروژه ی عملی عمل می کند>. منبع http://www.wired.com/2016/02/googles-artificial-intelligence-/gets-/first-art-show

اندرو کانرو، بنیان گذار شرکت شبکه ی اجتماعی فرند فایندر (Friend finder Net works) هم با ترتیب دادن یک رقابت میان ربات های نقاش با عنوان (رقابت هنر ربات) درآوریل ۲۰۱۶ ، قدمی دیگر را برای همنشینی بدون چالش هنر و هوش مصنوعی برداشته. این رقابت در دو گروه برگزار شد. تله رباتیک؛ ربات هایی که با انسان ها همکاری می کنند و در دسته دوم ربات های نقاش تماماً اتوماتیک. در اینجا نکته قابل بحث این نیست که انسان از فنآوری پیشرفته برای خلق آنچه می خواهد سود نجوید، بلکه آیا آنچه را که فنآوری پیشرفته با ژست هنر تولید می کند، می تواند محصولی باشد که عنوان هنر را بر آن نهاد؟

آبان ۱٣٩٢ شمسي، فؤاد نجم الدین، محقق و عضو هیات علمی دانشکده هنر دانشگاه آزاد یزد در نشست تخصصی “هنر نرم افزاری” در فرهنگستان هنر با اشاره به آثار نقاشی خلق شده توسط نرم افزار نقاشی “آرون” گفت که؛ هنر هایی از این دست که از آن ها با عنوان (هنر هوش مصنوعی) یاد می شود، در طبقه بندی انواع هنر ها جای می گیرند و باید در ادامه ی تاریخ هنر وارد کتاب ها و منبع تاریخ هنر شوند. نکاتی که در این نشست ارائه شد با تأکید بر ورود آثار دوران پسا مینيمال، چند رسانه ای ها، ویدیو و به طور كلي هنر دیجیتال به منابع تاریخ هنر معاصر در اواخر دهه ی ۶۰  میلادی ، يادآوري این مطلب بود که صفحه هاي نمایش، چاپگر ها، پروژکتور ها و ابزار هایی از این دست در آثار هنرمندان نوگرا مورد استفاده قرار می گیرند و همزمان با همه گیر شدن رایانه ها و به ویژه پیوند عمیق و گاه ذاتی  اين رسانه ها و ابزار ها با رایانه، عنوان هنر رایانه ای به سادگی برای این دست آثار دیجیتال به كار برده مي شود. همانطور كه در مورد هولباين نقاش آلماني اشاره شد، در اینجا باز هم از رایانه به عنوان یک ابزار یاد شده و فعل آفرینش توسط انسان صورت گرفته؛ پس این دست از هنر های چند رسانه ای كه با استفاده از تکنولوژی و فنآوری خلق می شوند در اینجا مورد قابل بحث نیستند (منبع :خبرگزاری کتاب ایران، آبان ۱٣٩٢)  ولی نکته ی مبهم در این نشست عنوان (هوش مصنوعی) است. فواد نجم الدین در اين نشسست با اشاره به آثار نقاشی که توسط یک شامپانزه خلق شده پرسش مهم و اساسی را این مي داند که آيا می توان در کتب و منابع تاریخ هنر از هنر هایی که توسط رایانه ها و برخی حیوانات خلق شده، به عنوان بخشی از تاریخ یاد کرد؟ و سپس با اشاره به نرم افزار نقاشی( آرون) و طراح آن ها رولد کوهن اشاره مي كند كه؛ ” شاید تفاوت مهم میان هنرهایی که توسط نرم افزار ها خلق می شوند و هنر آفریده شده توسط انسان بحث اختیار و انتخاب باشد. با این وجود به نظر می رسد که آثار حاصل اين نرم افزار تا حدی دارای اختیار انسانی است و در نهایت این که بحث اختیار اين موضوع را به بن بست نمی رساند. بنابراین هنر هوش مصنوعی به عنوان یک هنر، توانایی وارد شدن به منابع تاریخ هنر را دارد.”

 <اختیار انسانی> برای هوش مصنوعی عبارتي است كه در اين ميان مي تواند بسیار تامل بر انگیز باشد. اين عبارت به روشني دلالت بر اختیار انسانی دارد نه اختیار رباتی و اين در حالي است كه خود این عبارت می تواند رویکرد کل نشست را راجع به هنر هوش مصنوعی تحت الشعاع قرار دهد.

بحث اختيار انساني در خلق آثار هنري خود موضوعي چالش برانگيز است؛ مثلا در دوره ای مدعیان مذهب نفع برندگان اصلی هنر بودند، در دوره ای دیگر سیاستمداران و در دوره ای هنرمندان میخ خود را محکم تر بر پيكر هنر می کوباندند. اینکه هر يك از اين طيف ها در جايگاه صاحبان منافع تا چه اندازه در کش آمدن آن دوره ی هنری موثر بودند موضوعی خارج از این بحث است، اما در تمام این ادوار آیا هنرمندان بي آنکه بدانند ترسيم كننده خواسته اي بيرون از خود بوده اند؟  در اين فرض كه هنرمند پس از نائل شدن به اين جايگاه،  در قرنطینه ی اطلاعاتی و داده ای قرار بگیرد، آیا اثر خلق شده توسط او با اثری که در شرایط معمول خلق می شد متفاوت مي توانست باشد؟ و در يك كلام اينكه هنرمند تا چه اندازه خواسته های بيروني را برای پذیرفته شدن نزد عموم به نمایش می گذارد؟

در اینجا هدف کم بها نشان دادن و بی مصرفی تکنولوژی و فنآوری در پیشرفت دنیای هنر نیست. چه آنکه در سال های اخیر شاهد رشد انکار ناپذیری در معرفی، شناساندن، آموزش و در کل آگاهی جامعه نسبت به هنر و دنیای هنری به مدد تکنولوژی و فنآوری بوده ایم. به طور مثال موزه قرن ٢۱تیت مدرن لندن، یکی از پر بازدید کنندگان موزه های جهان که قبلا یک نیروگاه برق بوده و بعد به موزه تغییر کاربری داده، بخش جدیدی در مقياس  ۶۰ درصد به وسعت بنای موزه اضافه کرده که مجهز به فنآوری های بسیار جدید است. تام شوراتس و گریس دیگنز ازشرکت Framestore (شرکتی که به خاطر جلوه های ویژه ی فیلم جاذبه برنده جایزه اسکار شد)، طراحان اتاق های تعاملي یا intractive در بخش جدید تیت مدرن هستند. یکی ازدیوار هایی که تام طراحی کرده یک دیوار تعاملي است که تاریخ هنر را از سال ۱٩۰۰ تا به امروز به نمایش می گذارد. دیواری به طول  شش و نیم متر که ٣۵۰۰ اثر هنری از ٧۵۰ هنرمند را به صورت نقاط رنگی روی خط کش زمانی قرار می دهد و با ضربه به روی هر کدام می شود اطلاعات بیشتری درباره شان به دست آورد. این تایم لاین یا خط زمانی همه ی مجموعه ی هنری گرد آوری شده در تیت را به ترتیب زمانی نشان می دهد و نشان می دهد از کی شروع و كجا تمام شده؛ همچنين به شما امکان می دهد تا در اين فضا بیشتر گردش كنيد و درباره ی هنرمندان و تفاوت آن ها و آثارشان بیشتر بدانید. به اين ترتيب کاربر می تواند با لمس اين نقاط اطلاعات مورد نظرش را دريافت كند. اتاق دیگر این امکان را می دهد تا به شهر هایی سفر کنید که هنرمندان مشهور دنیا در آن رشد کرده اند تا شباهت ها و تفاوت ها را بهتر درک کنیم. فنآوری ای که در این اتاق به کار گرفته شده به شما اجازه می دهد تا با لمس كردن، فیلم ها را به نمایش در بیآورید. هر کدام از فیلم ها در زماني نزديك به پنج دقیقه تهيه شده اند و پروژکتور های مختلف تصاویر را روی کف زمین و دیوار می اندازند. این گرافیک حدودا پانصد هزار متر مربع است و به صورت Real time رِندِر می شود . مجموعه این فنآوری که در طبقه ی سوم موزه قرار دارد جدید است، صدا از جهات مختلف پخش می شود و پروژکتور ها طوری کارگذاری شده که امکان می دهند تا بازديدكنندگان تصاوير را از فاصله ی بسیار نزدیک ببینند. چنين رويكردهايي یکی از اهداف موزه های هنری نسل نو از جمله تیت يعني ارائه تجربه ی جدید مواجهه با آثار هنري را امكان پذير مي كند. تجاربی که درکی بهتر و تازه تر از هنر را در اختيار مخاطب مي گذارند.

با همه اين ها هنوز نکته ی قابل توجه این است که آیا می توان هوش مصنوعی را در مقام فاعلی قرار داد که محصولی خلق کند، هم وزن هنر؟؟؟ اما دريافتن انگيزه هاي چنين اقدام هايي هم مي تواند به همين اندازه اهميت پيدا كند؛ اينكه به چه دلايلي یک کمپانی درصدد خلق رباتی برآيد که اثري شبیه به هنر تولید کند؟ آیا قرار است این ربات ها به مفاهیم پیچیده ی انسانی بپردازند یا اینکه رد و قبول یک نظریه را در سر می پرورانند؟ آیا قرار است روایتی از گذشتگان به زبان هنر داشته باشند؟ اما از گذشتگان جامعه ی انسانی!!! یا پیام آور آیندگان باشند ؟!!

اساسا اما عبارت هوش مصنوعی تا چه اندازه برایمان تأمل بر انگیز است و چقدر مکث می کنیم تا متني با اين مضمون را دنبال كنيم؟ چه ضرورتی در خلق یک اثر هنری توسط ربات یا هوش مصنوعی نهفته است؟! آیا نه آن است که اثر هنري در ادوار گوناگون در چالش های بیشمار، خوانش های بیشمار و مفاهیمی بیشمار از سوژه محوري تا شئ محوري، درگیر بوده و همین قبيل چالش ها است که تاریخ هنر را مدام دچار دگرگونی کرده و تا به اینجا كشانده. پس اثر تولید شده توسط یک نرم افزار هوشمند و… كه در ذات خود شئ محور است، دچار چه نوع چالشی در دنیای هنر مي تواند باشد؟ در اين حين نگرانی بزرگتري را هم می توان متصور شد؛ اينكه تعريف انسان به تدريج همسنگ با ربات تلقي مي شود ؟!؟ goncy یا همان انسان_ ربات با اندام هایی کاملا انسانی در هجوم حجم عظیمی از تبلیغات، اطلاعات و داده های بی وقفه، قرار می گیرد؛آنقدر بی وقفه که زمان تأمل را از آدمی می گیرد و دچار مسخ شدگي اش می كند، بدنی متحرک به سان یک سخت افزار فاقد اراده و اختیار در خدمت یک مجموعه و نرم افزار مرکزی. اینکه چه محصولی مصرف می کنیم، به چه سبکی زندگی و چگونه تعقل می کنیم، بالاخره اینکه آیا ربات های هوشمند در كار خلق آثاری با شکل و شمایل هنری هستند تا جامعه ای اَبر  cygon شکل گیرد؟ اراده اي كه  ما را به این سمت سوق می دهد كه ربات ها را ابزاری براي تحقق جامعه اي سايگون مدار بدانيم.

در اینجا معنای واژه سایگون را نباید با انسان.ربات و… یکی دانست. با همه اينها  حتي ربات های هوشمند برای خلق هنر نیاز به یک مولفه ی بسیار اساسی دارند و آن روابط و ضوابط اجتماعي معين است، اوج و حضیض هاي تاریخي و از اين دست اقتضائاتي كه لازمه هر اجتماع است و ربات ها دست كم تا اين لحظه فاقد چنين امکاني هستند.

 Cygon*(به جامعه ای اطلاق می شود که در آن انسانها تحت تأثیر تبلیغات مداوم و عظیم، اراده شخصی اشان را بدون آنکه متوجه باشند از دست می دهند و به تدریج تبدیل به انسانهایی مسخ شده می‌شوند.

منتشر شده در انجمن منتقدین هنرهای تجسمی ایران

Additional Internet Sources consulted